خوش آواز، دارای آواز و صدای خوشایند و دلنشین برای مثال نگه داشت بر طاق بستان سرای / یکی نامور بلبل خوش سرای (سعدی۱ - ۱۵۶) خوش خوٰان، خوش لحن، خوش نوا، خوش الحان، خوش گو، عالی آوازه،
خُوش آواز، دارای آواز و صدای خوشایند و دلنشین برای مِثال نگه داشت بر طاق بستان سَرای / یکی نامور بلبل خوش سرای (سعدی۱ - ۱۵۶) خُوش خوٰان، خُوش لَحن، خُوش نَوا، خُوش اَلحان، خُوش گو، عالی آوازه،
نیک نهاد. (ناظم الاطباء) : خنک آنان که خداوند چنین یافته اند بردبار و سخی و خوب خوی و خوب سیر. فرخی. شادمان باد و بکام دل خویش آن پسندیده خوی خوب سیر. فرخی. گردونش همی گوید ای خوب سیر میرا هم فضل و هنر داری هم جاه و خطر داری. فرخی. از خداوند نظر چشم همی داشت جهان بجهانداری نیکونیت و خوب سیر. فرخی
نیک نهاد. (ناظم الاطباء) : خنک آنان که خداوند چنین یافته اند بردبار و سخی و خوب خوی و خوب سیر. فرخی. شادمان باد و بکام دل خویش آن پسندیده خوی خوب سیر. فرخی. گردونْش همی گوید ای خوب سیر میرا هم فضل و هنر داری هم جاه و خطر داری. فرخی. از خداوند نظر چشم همی داشت جهان بجهانداری نیکونیت و خوب سیر. فرخی